من عاشق عاشق شدنم

به عالم رو سفیدم دین سیاهی نبخشم این سیاهی را به شاهی

 

 

 
                                    گفتم:سفرعشق تو دشوار ترین است

 

 گفتا:چه توان کرد،ره عشق همین است

 

گفتم:خطر مرگ به هر گوشه نهان است

 

گفتا:آنچه عیان است چه حاجت به بیان است

 

گفتم:که ندانسته در این چاه فتادم

 

گفتا:که من این بند به پایت ننهادم

 

گفتم:گنه کار دل بی سر  و پا بود

 

گفتا:که نگو بهر تب عشق دوا بود

 

گفتم:چه کنم تا که ببینم دگرت باز؟

 

گفتا:زچه این فکر نکردی تو از آغاز؟

 

گفتم:نرود در همه شب چشم مرا خواب

 

گفتا:به از این چیست؟ببین صورت مهتاب

 

گفتم:ره آزادی ام از عشق کدام است؟

 

گفتا:این ره مرگ است که پایان کلام است

 

گفتم:چو بمیرم به ره عشق چه سود است؟

 

گفتا:که نه این مرحله ی گفت و شنود است،

 

برخیز که نه ننگ بجا مانده و نه نام،

 

عاشق شو از یاد ببر سختی ایام...

 

[ جمعه 26 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 19:32 ] [ daniyal ]

[ ]

 
قد مهـا یت کمی آهسته ترکن        مرا درقلب خود غرق شررکن
 

کمــــی دست مرا آهسته بفشار          دلت را با دلم همواره ترکن

 

صــــدایت را به نام من سپرده      نگاهت را به چشمم یک نظرکن

 

 

گریزی به نوای قلب من ده            وجودت را به راهم همسفرکن

 
 

مراغــــــرق محبت کن غریبه        به نام عشق مرا مست وثمرکن

 

به پایت گربخواهی جان دهم من    به نامت گربخواهی سردهم من

 

 

اخر خط

 

 ساعت کنج اتاقم ساکن     قبله رو به  نمازم بی جون 

 

آینه کوچک قلبم مظلوم     پنجره  رو به حیاتم  تاریک

 

 

 

 

 

عاشقی  کنج  لبانم  گفته   زندگی  در تخت  کنارم  خفته

 

 

 

 

 

 

 

 

ماهی قرمز تنگ بلورم  مرده   جسم از نفسم همچنان سر خورده

 

 

 

دیده ام سرخو همچنان اشک آلود   دلم و دینم همچنان غم آلود

 

 

 

 

 

من و این تنهایی تا ابد هم آغوش

 

 

 

[ سه شنبه 23 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 16:41 ] [ daniyal ]

[ ]

 اونی که واقعا دوستت داشته باشه

 

شاید اذیتت هم بکنه


ولی هیچ وقت عذابت نمیده ...


شاید چند روزی هم حالتو نپرسه


ولی همه حواسش پیشه توئه ...


شاید باهات قهر هم بکنه

 

ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمیکنه ...

[ یک شنبه 14 ارديبهشت 1398برچسب:,

] [ 3:1 ] [ daniyal ]

[ ]

میگی مهم نیست …  
 
اما وقتی اسمشو می شنوی 
  
داغ دلت تازه میشه ! 
 
میگی مهم نیست … 
 
اما تا بهش فکر می کنی ، 
  
اشک توی چشمات جمع می شه ! 
 
میگی مهم نیست … 
 
اما در تنهایی همش باهاش حرف می زنی !…
 
میگی مهم نیست …
 
اما بعضی وقتا دستت میره رو شمارش …
 
که زنگ بزنی ، نزنی ، بزنی ، نزنی ! 
 
میگی مهم نیست …
 
اما دلت میخواد بازم بهش فکر کنی !
 
میگی مهم نیست … 
 
اما دلت واسه صداشو خنده هاش لک زده !
 
میگی مهم نیست …
 
اما شبا تا صبح خوابت نمی بره ، 
 
با خودت میگی یعنی داره چیکار میکنه ! 
 
میگی مهم نیست  … 
 
اما میدونی چقدر " مهمه " ! 
 
می دونی خیلی دوسش داری ! 
 
میگی مهم نیست …
 
بگو مهمه ؛ 
 
اما … 
 
اونی که باید باشه نیست !
 
 

بازم دلم گرفته از روز و روزگارم  چجوري بهت بگم که هنوزم دوست دارم 

تو ديگه منو نميخواي از چشات اينو خوندم  بايد ميفهميدم که پيش تو نمونم 

يادت مياد ميگفتي که بري ميميرم  بدون با دستاي تو فقط اروم ميگيرم 

اينجا شد اخر راه ديگه با هم نباشيم  با اينکه دوست دارم ولي بايد جداشيم

  دست اونو گرفتي با چشام اينو ديدم  وقتي اومدي کنارم انگار چيزي نديدم 

ولي يه روز ميفهمي چقدر سخته عزيزم  منم برم با يکي غيراز تو بشينم 

يادت مياد يه روزي که من و تو با هم  بوديم و اين خاطره کم مياري اخر

  يه روز تو بي وفا با يکي ديگه بودي  نميدونم چرا تو ديگه با من نموندي 

مگه دوست نداشتم که گذاشتي رفتي  پاشو برو عزيزم تو خودت اينو خواستي

  يه روز ميشي پشيمون ولي فايده نداره  چون ايندفعه دل من ديگه دوست نداره


 

 

[ یک شنبه 14 ارديبهشت 1393برچسب:,

] [ 2:58 ] [ daniyal ]

[ ]